صباصبا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

صبا عشق من و بابا

تلویزیون

آخه دختر،نبم وجبی، وروجک... من دیگه چیکار کنم از دست اینهمه شیطونی! خسته شدم بسکه دنبالت دویدم و خرابکاریاتو راس و ریس کردم.... آخه شیطونیم حدی داره دیگه بچچچچچچچچچچچچچچه! جونم واست بگه سیر صعودیه بریزو بپاشها و ظرف و ظروف شکستنها و خط رو مبل و دیوار کشیدنها و در امان نبودن موبایل و تلفن از ضربه های احتمالی و زردچوبه رو فرش خالی کردن و چپه کردن و ریختن کلی شکر و رژه رفتن توشون و زدن بچه هایه مردم تا اونحا ادامه پیدا کرد که چند روز پیش با پرتاب قوطی کرم به سمت تلویزیون این به اصطلاح جعبه جادو از خانه ما رخت بربست و به زباله دان تاریخ پیوست.....ولی بگما خودتم فکر نمیکردی اینجوری شه حسابی شوکه شده بودی! دو ساعت تمام گریه میکردی و بهونه می...
25 مرداد 1391

22ماهگیت مبارک

روزها با سرعت برق و باد میگذرن و تا به خودم میام میبینم یک ماه دیگه هم تموم شد! با اومدن 5 مرداد حالا دیگه دخترک 22 ماهه شده و دیگه چیزی به تولد 2 سالگیش نمونده. وااااااااای که چه لذتی میبره از تولد و کیک و شمع فوت کردن ،شعر تولدت مبارکم که دیگه خوراکشه! هرچند باباش تا حالا هر مناسبتی بوده واسش کیک خریده و خانمی  یه چند باری الکی واسه خودش تولد گرفته. اوضاع و احوال خونه این مدت یکم به هم ریخته بود، مهمونی و مهمون داری و بدتر از همه مریضی ناگهانی پدرجون حال و هوایه نوشتن و ازم گرفته بود. نوشتن و از امشب به شب بعد موکول میکردم و این روند ادامه پیدا کرد تا حالا و الان تازه میبینم اووووووووووووووه چقدر گذشته و من چه روزهایی رو با صبا گذرون...
6 مرداد 1391
1